تو صبح باش ! من تمام شب های تاریخ را تاب می آورم !
تنها چیزی که فروغش به خاموشی نمی گراید ، خاطرات پاک به یاد هم بودناست .
ندارم من نظر جز بر نگاهت / ندارم من طلب جز روی ماهت / ندارم من دلی جز عاشق تو / نباشم من دمی جز در پناهت .
ایستادن اجبار کوه بود ، رفتن سرنوشت آب ، افتادن تقدیر برگ و صبر پاداش آدمی ، پس بی هیچ پاداشی حراج محبت می کنیم که همه ی ما خاطره ایم راموشم کنی .
باران همیشه می بارد ، اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند ، نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن !
عزیزم ، دلتنگیت را چگونه بیان کنم که قلبم فراتر از واژه های زمین برایت تنگ است .
دیروز دلم دوباره یک مهمان داشت / افسوس که مهمانی او پایان داشت / صد ماند ، چه گناهی دارد سماوری که داغ دیده است ؟
لیوان چای روی میز در انتظار یک جرعه است ، نه تو می آیی نه او گرم می حرف نگفته در دلم بود هنوز / ای کاش زمانه دور برگردان داشت .
شاهزاده ی عشقی که غلامت شده ام / پابند تو و اسیر دامت شده ام / گویند کبوتری وفادار تر از طوقی نیست / طوقی صفتم ، جلد مرامت شده ام .
گهگاهی سفری کن به حوالی دلت ، شاید از جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد .
دوست داشتن امروزم ، دنباله ی ستاره ی چشمهایت است که در آسمان قلبم سالها پیش جا گذاشته بودی !
روزهاست از سقف لحظه هایم یاد تو می چکد ، اگر باران بند بیاید از اینه سالها منتظر در زدنت بودم .
جای قول و قرارهایمان امن است ، زیر پاهای تو !
گفت مجنون گر همه روی زمین / هر زمان بر من کنندی آفرین / من نخواهم آفرین هیچ کس / مدح من دشنام لیلی باد و بس
در سرزمین خاطره ها آنان که خوبند همیشه سبزند و آنان که محبتها و دوستیها را بر قلبشان برافراشتند همیشه به یاد می مانند .
از درد و دلت فقط درد سهم من شد و دلت سهم دیگری .
ما هرچه دویدیم به مقصد نرسیدیم / از عشق به جز مزه ی تلخش نچشیدیم .
زمستان است و هوا پر شده از دوستت دارم هایی که به بادها سپرده ام ، کاش پنجره ات باز باشد .
بی رویت آینه کدر خواهد شد / آهم در شهر منتشر خواهد شد / چون بمبی ساعتی دلم در سینه / با تاخیر تو منفجر خواهد شد .
عزیزم حسادت نکن ، این که بعد از تو بغل گرفته ام ، زانوی غم است !
همیشه از فاصله ها گله مندیم ، شاید یادمان رفته که در مشق های کودکیمان گاه برای فهمیدن کلمات فاصله هم لازم بود .